ناگفته هاے اس ام اسـ ـِِِِے سرے 14


√✖كلبـــهـ ناگفتـــــــ ـه هاي من و تـــــ❤ـو √✖

нσмɛ / ɛ-мαιℓ / мσиα / Ƥяσғιℓɛ





 

تـــــاوان حرفــــهايي كه نمي توني بـــــگي
تــــــارهاي سفيـــــــديـه كه
يه شَبـــه لابلاي موهــــــــات به وجــــود ميــــــاد !



مي دونستيد ، خيلي آشــغــــال بود ؟!

چون ميفهميد كه نبـايد بره ،

ولي رفــــت !!!


رفتــ؟
ديگــه نيومــد؟؟
دلتــ گرفته؟؟؟
ســي گار ميکشي؟؟
داغــوني؟؟؟
به پوچــي رسيدي؟؟؟
خيابونا واستـــ خاطره شــده؟؟؟
گـ ـ ـ ـ ـور پدرش...!!



تــ و را هَـ رگز آرزو نخواهَـ م كرد. . .
هَـ رگز !
چون مَحال ميشوي مثلِ همه ي ارزوهايـَم !. . .



خاطرات را بايد سطل سطل از زندگي بيرون كشيد...
خاطرات نه سر دارند،نه ته!!!
بي هوا مي آيند تا خفه ات كنند...
ميرسند گاهي وسط يك فكر،گاهي وسط يك خيابون...
وگاهي حتي وسط يك صحبت سردت ميكنند؛
رگ خوابت را بلدند! زمينت ميزنند...
خاطرات تمام نميشوند،تمامت ميكنند...!!!



از ما که گذشت
اما،
اگر در سرت "هواي خداحافظي" داشتي،
از همان ابتدا،
"
سلامي نکن... لطفا !!!



تو بيآ ،
مَنـ ــ ميشوم ليلي ات
اَصلا ميشَوَمـ ــ سهرابـ ـت
بگـ ــويـيـد نوش دارو هـ ـم پذيرُفـ ـتـهِ ميشَود ...
حَتـ ـي بَعد مَرگَمـ ــ ...



وقتي از همه دنيــــا ناراحتم
فقط با فكــــــر كردن به تو آروم مي شم
اما وقتي تو ناراحتـــــم مي كني
همه ي دنيا هم نمـــــــي تونه آرومم كنه . . . !



نقاشي اش خوب نبود
اما راهش را خوب کشيد
و رفت ...



شايد روزي بيايد که حال ِ من هم خوب شود
هوا خوب شود ...
عشق خوب شود ...
و تو ....
خووب ِ من شوي ...?



دِلـم شـور ميـزنـه ...
مـي تَــرســم صُبـــح کِــه از خـــواب بيـدار شــدمــ ،
از قــــابِ عَکستـــ هـَــم رَفتـــه بـــاشـي !
از تــو بعيــد نيستــــ ...



قـــــد بلندمــــــ . . .
امـــا نـــه آنقـــدر
کــه ابـــرهـــا را کنـــــار بزنمـــ
و ســر از کـــار خـــــدا در بيـــــاورمــــ !



بعضـــي وقت ها ،
آدم ها يه کارهـــايي مي کنن
که ديگـــــه نمي توني دوسـتشون داشته باشي ...
اما عجيــب دلت واســه دوست داشتنشون تنگــ ميشه !!



از کـسي کِـه نِميشنــاسـي گـــاهـي بُتــي ميســـازي......
آنقــدر بـُـــزرگـــ کــِــه حتــي از دَستـــ اِبـــراهيـــم هَـــم کـــاري بـَـر نِــمي آيـــد....



درونم غوغاست ...
ساده ميشکنم ...
با يک تلنگر کوچک ...
...
اين گونه نبودم ....
شــــدم ... !!



ببــــــــــار بــــــــاران….
مـــــــــــــن ســـــــــــــفرکـــــــر ده اي دارمــــ کــــــــه يــــــــادم رفــــته
آبـــــــــــــ پشتــــــــــ پـــــــــايش بـريــــــــزمـــــ…..



بي تفاوت باش به جهنم...!مگر دريا مرد از بي باراني؟؟



خيلي وقت است فراموش کرده ام
کداميک را سخت تر مي کشم … ؟
رنــــج !
انتظار !
يا نفس را



حتي عکستم ندارم که بذارم روبروم
اونقدر نگاش کنم تا بشکنه بغض گلوم



رفـتـن...هـمـيـشـه اخـتـيـاري نـيـسـتــــ
آدمــ گـاهـي مـَجـبـوره ...
کـسـي رو کــه دوسـت داره ...آبـي پـشـتـــ ِ سـَرش بـريـزد ..
دُعـايـي بـرايـش کـنـد ...
و بـه دسـتــِ ...او ...يـي بـسـپـارَدَش کـه ...
شـده اسـتـــ هـمـه ي او ..



به تو گفتهـ بودم که ...
با دلمـ بازي نکن؛
ببين...
خرابشـ کردي...
ديگر عاشق نمي شود...



خاطرات خيلي عجيبند
گاهي اوقات مي خنديم به روزهاي که گريه مي کرديم
گاهي گريه مي کنيم به ياد روزهايي که مي خنديديم......!



اي کاش تنها يک نفر هم در اين دنيا مرا ياري کند ...
اي کاش ميتوانستم با کسي درد و دل کنم ...
تا بگويم که
خسته تر از آنم که زندگي کنم !!!



به يک‏ جايي از زندگي که رسيدي، مي فهمي رنج را نبايد امتداد داد
بايد مثل يک چاقو که چيزها را مي‏برد و از ميانشان مي‏گذرد
از بعضي آدم‏ها بگذري و براي هميشه تمامشان کني . . .



تلـ ــ ــخ مي شـ ــ ـوم ؛
وقـ ــ ـتي تـ ــ ـو نيستــ ــ ـي؛
ارديـ ــ ـ بهشتـ ــ ــ مــ ــ ـــن ؛
ارديـ ـ ـ جهنـ ـ ـم استـ ــ ـــ !!



براي دلم گاهي پدر ميشوم !
خشمگين ميگويم :
بس کن
تو ديگر بزرگ شدي !



من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترين انسانم
به وفاي همه بي ايمانم



با کسي که دوستش داري فيلم نبين ... آهنگ گوش نده ... به پياده روي نرو ...
خاطره نساز !!! ... وقت نبودنش مي فهمي که چي ميگم


 



MaRyAm | سه شنبه 27 تير 1391 | 9:57 قبل از ظهر |


Ɖɛƨιɢиɛя